مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
ای دل دلشکستگان عاشق و مبتلای تو روح گرفته آبـرو از نفـس صفـای تو نغـمۀ عشق عاشقان زمـزمه ولای تو بود و نبود عالمی در نعم از ولای تو ای حـرم غـریب تو کعـبۀ قـلب ما حسن کـریـم آل فـاطـمـه امـام مـجـتـبی، حـسن ای که علی مرتضی بوسه گرفته از لبت شانۀ ختم انبـیا گشته خـجـسته مکـبت بُردن نان بیکـسان آمده کار هر شبت لؤلؤ گوش قدسیان زمزمههای یا ربت لب بگشا بخوان بخوان بار دگر دعا،حسن کـریـم آل فـاطـمـه امـام مـجـتـبی، حـسن روز ازل سرشته شد با غم عشق تو گلم بـقـیـع بیچـراغ تو چـراغ روشن دلم نقـل حدیث عشق تو نقـل مدام محـفـلم کـرامتی که بـندهام عـنایتی که سـائـلم مرا مران مرا مران از در خویش یا حسن کـریـم آل فـاطـمـه امـام مـجـتـبی، حـسن مـرغ پـریـدۀ دلـم خـدا خـدا خـدا کـنـد گرد مدینه گردد تو را تو را صدا کند بلکه خـدا به مقـدمت مرا مرا فـدا کند تیغ فـلک هزار بار اگر سرم جدا کند نمیشوم نمیشوم از تو دمی جـدا حـسن کـریـم آل فـاطـمـه امـام مـجـتـبی، حـسن ای به سرشک فاطمه شسته شده مزار تو مهدی صاحب الزمان زائر بیقرار تو بهشت قرب اولیاء هماره در جوار تو از تو کسی غریب تر نبوده در دیار تو ستم کشیده روز و شب ز غیر و آشنا، حسن کـریـم آل فـاطـمـه امـام مـجـتـبی، حـسن ای که به شانۀ رضا کوه بلا کشیدهای بیشتر از ستارگان زخم زبان شنیدهای زخم به زخم دل همی لحظه به لحظه دیدهای با هـمه آشنا ولی از همه دل بریـدهای هر کسی از شرارهای سوخت دل تو را حسن کـریـم آل فـاطـمـه امـام مـجـتـبی، حـسن ای صلوات قـدسیان زمـزمه حکـایتت دشمن کینه توز هم شد خجل از عنایتت سینۀ هفت آسمان سفـرهای از ولایتت از چه نکرد هیچکس مثل علی حمایتت همسر بیوفای تو کشت تو را چرا حسن؟ کـریـم آل فـاطـمـه امـام مـجـتـبی، حـسن صبر تو نقش خصم را یکسره بر ملا کند صلح تو کار نهضت و قـیام کربلا کند جنگ تو نقل قدرت بازوی مرتضی کند کسی به جنگ و صلح تو چون و چرا، چرا کند؟ قعـود تو قـیام تو حکـم خـداست یا، حسن کـریـم آل فـاطـمـه امـام مـجـتـبی، حـسن خوشا به حال آنکه شد خاک دیار عشق تو خوشا به حال آنکه جان کند نثار عشق تو تویی تویی تویی که دل گشته شرار عشق تو مـنم منم منم منم "میـثم" دار عـشق تو عنایتی که جان کنم در قدمت فـدا، حسن کـریـم آل فـاطـمـه امـام مـجـتـبی، حـسن |